دانلود فیلم 127Hours 2010 با دوبله فارسی (فیلم 12 ساعت)
دانلود فیلم 127Hours 2010
دانلود فیلم جدید 127Hours محصول 2010 آمریکا با کیفیت Bluray 720p
دانلود فیلم خارجی 127Hours 2010 با دوبله فارسی
دانلود فیلم 127Hours 2010 با لینک مستقیم
.:: همراه با کامل ترین نقد و بررسی فیلم 127Hours 2010 ::.
دانلود رایگان فیلم 127Hours 2010 با لینک مستقیم :
- منتشر کننده : مدیا سنتر
- نام فیلم : 127Hours
- ژانر : ماجراجویی | درام | بیوگرافی
- کارگردان : Danny Boyle
- نویسنده : Danny Boyle , Simon Beaufoy
- بازیگران : James Franco, Amber Tamblyn, Kate Mara
- محصول : آمریکا | انگلیس
- زبان : انگلیسی | دوبله فارسی (بدون سانسور و حذفیات)
- زمان : 94 دقیقه
- امتیاز : 7.7/10
- کیفیت : فوق العاده 720p
- فرمت : MKV
- حجم : 600MB
- اطلاعات بیشتر : کلیک کنید
- لینک دانلود : مستقیم – Direct
- خلاصه داستان فیلم 127Hours 2010 : این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. یک کوهنورد در حالی که به تنهایی مشغول کوهنوردی است، زیر یک تخته سنگ گیر می افند و ناامیدانه سعی در زنده ماندن دارد …
نقد و بررسی فیلم 127Hours 2010 :
فیلم به طرز شگفت انگیزی فرم و محتوا را به هم وصل می کند. اگر شما کتاب را خوانده باشید با خود می گویید «فیلم فقط باید با یک دوربین باشد که از قهرمان داستان فیلم بگیرد و چنین فیلمی حس اسارت بسیار زیادی خواهد داشت.» اما بر خلاف تمامی استدلال ها، خود شما در فیلم جای آرون قرار می گیرید و شما حس تعلیق گیر کردن بین صخره ها را به خوبی درک می کنید و فکر می کنید این خود شما هستید که دست سمت راستتان را قطع می کنید و این خود شما هستید که تنها در بین صخره گیر کرده اید.
همانند فیلم میلیونر زاغه نشین، دوربین در فیلم دنی بویل کار بزرگی برای این فیلم می کند. به او اجازه می دهد به راحتی بین دره ها برود و با آسودگی کامل رویاها و ترس ها و آرزوهای آرون را دنبال کند.
بنابراین دوربین اوست که صبح ها به سمت آسمان می چرخد تا عبور آهسته یک کلاغ که هر روز از آسمان عبور می کند را ببیند، و تلاش او برای پایین آمدن از صخره ها را به تصویر بکشد. (چاقوی کندی که او به بازویش نزدیک می کند) دوربین اوست که چرخش آب یک بطری را که آرون آن را در کامیونش جا گذاشته در دل کویر نشان می دهد. و همچنین یک حس آرزوی فرار را با دیدن تصاویری از خانواده آرون، دیدار دوباره با نامزدش (کلمنسی پوئسی) و همچنین دیدن دو دختر زیبا در حال قدم زنی که شانس دیدین آنها را قبل از گیر افتادنش داشت! در فیلم ایجاد کند. شناخت دقیق دنی بویل از کارکرد دوربین سرچشمه ی چشم انداز های جذاب فیلم و بیرون آمدن از زندان تنگ آرون است. همانطور که با نشان دادن دید یک پرنده، عظمت و سکوت کویر و اطراف آن را به ما می نمایاند.
دنی بویل مزایای تمامی فیلمهای وسترن جان فورد را در فیلم خود جا داده است. به علاوه او به درون روح شخصیت اصلی داستان نفوذ می کند. بویل همچنین توانسته یک بازی درجه یک از جیمز فرانکو بگیرد. با این کارگردانی بی نقص و دقیق، دنی بویل باید منتظر بماند که در اسکار امسال صدایش بزنند.
فیلم همانند فیلم دور افتاده درباره انسان تنهایی است که در طبیعت گیر کرده و به تنهایی باید راه فراری برای خودش پیدا کند.
127 ساعت ذات یک مرد را به نمایش می گذارد و جیمز فرانکو کسی است که نقش آن مرد که فیلم از زندگی واقعی او الهام گرفته بازی می کند. بازی او شبیه هیچکس در این روزهای هالیوود نیست. بازی حیرت انگیزش حتی شبیه بازی خودش هم نیست. پیچیدگی بازی او قدرت رابرت میچام که به او بازیگری یاد داده است را تداعی می کند. اما چیزی که نقش آفرینی او را به شدت اثر گزار کرده چهره سرحال انگلوساکسون اوست که با هوش زیاد او که در چهره اش نمایان است ترکیب شده!
تجربه های مختلف آرون در این سفر اشاره به لایه های عمیق فیلم دارد. 127ساعت همچنین یک فیلم انتقادی دو پهلو درباره رفتارها و شجاعت های خودنمایانه مردان است! آرون به اندازه کافی شجاع بود تا این سفر کوه پیمیایی را بدون اینکه به کسی بگوید آغاز کند و فیلم نشان می دهد که آرون چه قدر جسور و از خودراضی است. روحیه مستقل آرون به او راه و روش های نامعمول زندگی کردن را یاد داده است. اما همین روحیه مستقل بودن، او را به خطری مرگبار سوق می دهد و فریادها و ناله های او در پایان فیلم که می گوید «من به کمک احتیاج دارم» و انعکاس صدای خودش به خودش به او این پیام را می دهد که خیلی دیر فهمیده است که تنها نمی تواند زندگی کند! شایدهمان صخره ها و کوه های خشک و تنها، و سکوت بی انتهای نماهای فیلم، نماد انسان هایی تنها هستند که در بیابان تنهایی خودگیر کرده اند و آرون هم یکی از همان صخره ها ی تنها است.
این برای آرون یک سرگرمی است. در یک راه پرخطر برای دیدن این مرد ماجراجو که به دل طبیعت بزند به همراه وسایلی که جان مویر حتی در رویایش نیز نمی توانست چنین تجهیزاتی را تصور کند. کوه نوردی با طناب، قرقره مخصوص کوه نوردی، و ساعت مچی فوق پیشرفته، که ارتفاع سنج دارد. یک لامپ پتزل که بر روی کلاهش نصب کرده است و یک دوربین! که ممکن بود آخرین لحضات زندگی اش را ثبت کند. این وسایل به آرون حس گمراه کننده ی امنیت می دهند. یک حس خود خواهی که در پایان ماجراجویی، کار دستش می دهد تا خودش به عنوان یک فرد مسئولیت پذیر به خودش بقبولاند «این من هستم. آرون! خودت را به یاد بیاور... من این را انتخاب کردم. من تمام چیزهایی را که تا حالا برایم اتفاق افتاده انتخاب کردم» 127ساعت با عمق تمام و با هوشیاری غیرمنتظره به جنبه های شخصیتی آرون می پردازد. وقتی در پایان فیلم سرانجام آرون از بین صخره ها بیرون می آید تازه می فهمدچه کسی است و ما نیز همینطور!
«برای رسیدن به خودم چه راهی که نرفتم... از همان آغاز به پایانش رسیدم....بی درد بود آغازش... اما اکنون من به این درد عادت کرده ام»
ترس ، خودخواهی ، بد شانسی ، یا.. هر کدام از این صفات می تواند در اتفاقی که برای " آرون رالستون " در کوه رخ داد در او تداعی کند، فردی که یک کوهنورد بسیار ماهر بود و با تمام تجهیزات پیشرفته کوهنوردی به کوه سفر نمود اما گرفتار خشم طبیعت شد و آن اتفاق تلخ برای او رخ داد. " دنی بویل " بعد از " میلیونر زاغه نشین " که فیلمی تاثیر گذار بود و توانست مهمترین جوایز اسکار را در سال 2008 نصیب خود کند ، فیلم دیگری نساخت تا اینکه امسال با فیلم " 127 ساعت " بار دیگر خود را به عنوان یکی از رقبای جدی اسکار امسال مطرح کرد.
این فیلم داستان واقعی کوهنوردی به نام آرون رالستون است که توانست با پشتکاری حیرت انگیز از مرگ 100% نجات پیدا کند. آرون رالستون کوهنوردی است که در سال 2003 در تقاطع کوه های بلند کولورادوی مورد اصابت تکه سنگ بزرگی قرار گرفت. این تکه سنگ که گفته می شود 350 کیلوگرم وزن داشت بر روی بازوی او قرار گرفته بود و عملا رالستون نمی توانست حرکت کند.وی با توجه به آذوقه ای که داشت توانست چندین روز را به همان شکل سپری کند به امید اینکه کسی به کمک او بیاید اما بعد از تمام شدن آب آشامیدنی اش احساس کرد که در آن دره عمیق کسی به کمک او نخواهد آمد. بنابراین تصمیم گرفت که دست خود را که زیر این سنگ گیر کرده بود از بازو بشکند!!. او با جرات زیاد توانست دستش را از آرنج ببرد و بعد از کیلومترها پیاده روی بالاخره از مرگ حتمی نجات پیدا کند.
" 127 ساعت " با توجه به بهره مندی از یک کارگردان دقیق و بسیار وسواسی به نام " بویل " ، توانسته بیشتر از یک فیلم بیوگرافی باشد. " بویل " با شناخت عمیق شخصیت فیلمش سعی کرده است در این سفر تمام ابعاد روحی "رالستون" را با ظرافت هرچه تمام تر به تماشاگر نشان دهد و تماشاگران را با شخصیت فیلمش درگیر کند. مانند تمام فیلمهای " بویل " در این فیلم نیز نمادها خودنمایی می کنند، این نمادها در میانه فیلم تا انتها به صورت یکپارچه به نمایش در می آیند، یکی از بهترین این صحنه ها زمانی است که رالستون از سر بیچارگی و درماندگی شروع به فریاد زدن می کند و صدایش توسط کوه ها برگشت داده می شود است که صدای برگشت رالستون در این صحنه نشان از این دارد که کسی در آن ارتفاعات به جز خود او نمی تواند صدایش را بشنود. اما " بویل " در این فیلم قصد اینکه از " رالستون " شخصیتی خودخواه یا متکبر بسازد نداشته ، بلکه او در فیلم " رالستون " را فردی جاه طلب که به دنبال استقلال فردی است نشان می دهد اما در عین حال این جمله را در قالب 94 دقیقه زمان فیلم به تماشاگر می گوید که در این دنیا نمی توان تنها زندگی کرد. صحنه های فکر کردن " رالستون " به تمام اتفاقات زندگی اش ، خانواده اش ، تنها دختری که عاشقش بوده است و.. از جمله صحنه هایی است که " بویل " با وسواس خاصی آن را به تصویر کشیده است تا تاثیرگذار باشد و باید گفت که در این راه به نحوی شایسته موفق شده است. همچنین نباید از فیلمبرداری عالی فیلم به سادگی گذشت که مانند فیلم " میلیونر زاغه نشین " با زوایای ویژه ای گرفته شده است و می توان گفت " بویل " تمامی زوایا را با هدف ایجاد یک نماد برای تماشاگران گرفته است و شما می توانید این را در هر لحظه از فیلم ببینید. در کنار تمام هنر " بویل " در کارگردانی این فیلم باید به بازیگری اشاره کنم ( البته اگه تنها بتوان وی را بازیگر نامید! ) که بازی بی نظیری در فیلم داشته است. " جیمز فرانکو " با بازی اش در این فیلم بدون شک می تواند یکی از کاندیداهای اصلی اسکار امسال باشد. " بویل " توانسته بازی بسیار خوبی از " فرانکو " بگیرد و البته نکته ای که درباره بازی او وجود دارد این است که او شبیه هیچ کس نیست و شما می توانید یک متد بازیگری جدید را در او ببینید.
قبل از این نیز فیلم " در میان وحش " به کارگردانی " شان پن " با موضوعی مشابه ( استقلال طلبی ) ساخته شده بود اما فیلم " 127 ساعت " با توجه به ماهیت واقعی بودنش بسیار تاثیر گذار تر از " در میان وحش " است." 127 ساعت " بنظر می رسد در اسکار امسال حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد و باید منتظر ماند و دید که آیا اعضای آکادمی به این فیلم خوش ساخت توجه ای نشان می دهند یا خیر.
"فیلم اکشنی که قهرمان در آن ساکن است." بویل 127ساعت 127hours))را اینگونه توصیف کرده است. قهرمانی که برخلاف نمونههای یک فیلم کلاسیک، تیپیک نیست. او برای بقایش میجنگد و این بار در مقابلش نه عواملی انسانی بل طبیعت خشنی است که در طول فیلم به مرتبه یک آنتاگونیست دراماتیزه شده ارتقا مییابد. آرون رالستون (جیمز فرانکو) کوهنوردی است که در اثر سهل انگاری از بالای صخرهای در گراند کانیون سقوط میکند و تخته سنگی هم به روی دستش میافتد. 127ساعت حکایت تقلایی است که رالستون برای زنده ماندن میکند. بویل فیلمش را با اقتباسی از کتاب میان یک صخره و یک جای سخت ساخته که شرح همین جدال واقعی است نوشته آرون رالستون واقعی؛ البته با نیم نگاهی به سینمای خبری و مستند که در به تصویر کشیدن ادبیات کویری موفقتر است. ادبیاتی که در دشتهای پهناور و بیآب و علف روایت میشود و مملو است از کوههای هول انگیز، شنهای روان، خشکی و خساست طبیعت و سرانجام همان جدال بی پایان بین انسان و مرگ.
127ساعت نیز با تبعیت از همان الگو در نهایت فیلمی فاقد فرم مشخص و محتوای کلاسیک است. با اینکه در نهایت مجموعه الگوهای روایی نظم/آشفتگی/نظم در آن رعایت میشود که در سنت فیلمسازی هالیوودی نیز امری بدیهی و غیر فابل انکار است. البته در 127ساعت این آشفتگی در همان نیمه اول فیلم اتفاق میافتد. که همان مخمصهای است، که آرون را درگیر میکند. تلاشهای بعدی آرون نیز در جهت بازسازی همان روابط نظم گونه سابق است. در اینجا خلاقیتی که بویل به خرج داده نه در تغییر و مسخ همان الگوی ازلی و ابدی هالیوود بل در تبدیل زمان واقعی هر کدام از این کنشها به زمان دراماتیک است. در همین زمانهای دراماتیک است که ما شاهد روایتهای منقطع و فانتزیگون هستیم. این الگوهای روایتی گاه واقعگرایانه هستند که تماما حاصل کار فیلمساز است و گاه رویاگون که از ذهن پریشان تنها شخصیت اصلی فیلم که آرون باشد، نشأت می گیرد. در این بخش از روایت مینیمال فیلم، بویل حتی مخاطب فیلمش را فریب میدهد. منظورم در اینجا سکانسی در اواسط فیلم است. جایی که آرون ناگهان با صدایی رعدگونه از خواب بیدار میشود و توجهش به آسمانی مملو از ابر جلب میشود و بارش قطرات باران که لحظه به لحظه بیشتر میشوند. بالاخره باران تبدیل به سیلاب میشود و آرون در آستانه غرق و خفگی در آب قرار میگیرد که به دلیل سُرخوردگی و لیزی پوست بدنش در مجاورت با آب، دستِ گیر افتادهاش بین دیواره صخره و سنگ بزرگ، رها و آزاد میشود و سرانجام آرون خود را از گرفتاری چند روزهاش میرهاند و به سطح زمین میرساند. اتومبیلی در میانه بیابان قرار گرفته است. آرون سوارش میشود و شتابزده خود را به اولین شهر در مسیر میرساند و درِ شیشهای منزلی را که دختر محبوبش ساکن آن است، میکوبد اما نه صدایش از حلقوم درمیآید تا منظورش را به دختر برساند و نه دختر محلی به او میگذارد...این بخش از فیلم درست بعد از زمانی وارد روایت می شود که ذهن آرون از یک رویاپردازی اشباع شده است. آرون قبلا خود را در میان انبوه جوانانی همسن و سال خودش که در اتومبیلی میان برف و سرما به سرخوشیهای جوانانه مشغولند، دیده بود. بخش پایانی بازگشت روایت به مکان کنونی آرون یعنی همان کنش اصلی فیلم است. نحوه چیدمان بویل در این سکانس بیشتر از قبل به گفتمانی قراردادی پهلو می زند. با توجه به همان الگوی نظم/آشفتگی/نظم، این سکانس و مشابه آن به ساختارزدایی اندیشمندانهای تبدیل میشود. اینکه فیلمی در کلیت خود، اثری در تائید الگوهای گذشته است اما در جزئیات بدانها پایبند نمیماند. رویا، کابوس و سپس بلافاصله واقعیتی فانتزیگون ترتیب به هم ریخته همان الگوی مدنظر هالیوود است که در جزئیات 127ساعت رعایت نمیشود.
اما فارغ از بحث ساختاری آخرین فیلم بویل، آنچه بیشتر از همه در نگاه نخست به چشم مخاطب میآید محتوای ایدئولوژیک فیلم است. نوعی مدرنیتهگریزی پنهان، پشت لایهای از یک روشنفکرنمایی عقیم که از علاقه بویل به فرهنگ مشرق زمین خبر میدهد؛ البته این هم با توجه به فیلم قبلی بویل؛ میلیونر زاغه نشین امری بدیهی است. اشارههای گاه به گاه بویل به بنیان سست خانواده در جوامع غربی که در فصلهای مرور خاطرات آرون تشدید میشود، در اثبات همین نکته است. اینکه برای مثال او از مادرش دور بوده یا در مراسن عروسی خواهرش شرکت نکرده است. تمایل او به طبیعت خشن پیرامونش و دوری جستن از تمدن مدرن و سرانجام جدال او با همان، به نوعی از شبیه سازی بین دو زندگی متمایز ختم میشود. دو آرمان یکی برای مخاطب و دیگری برای قهرمان فیلم که هر دو به شکستی تلخ ختم میشوند. این نگاه بدبینانه البته با پیروزی نسبی آرون بر طبیعت، آن هم در اواخر فیلم که دوباره یک الگوی روایی کلاسیک دیگر را یادآوری میکند -نجات در لحظات آخر- اندکی ملایمتر میشود. این آرون است که در اواخر فیلم و برای نجات یافتن، اقدام به بریدن دستش کند تا در جدالش با طبیعت خشن به پیروزی شاید از دید بویل، ناشیانهای برسد و به دامان همان مدرنیتهای بازگردد، که خود قبلا از آن میگریخته است؛ البته درستتر این است که اذعان کنیم، در جدال انسان با طبیعت در فیلم 127ساعت، هر دو طرف منازعه در مقطعی از زمان پیروز بودهاند. نظم نهایی در نجات آرون از آشفتگیای میباشد که در اصل خود مسببش بوده است. اگر او به دامان طبیعت نمی گریخت، هرگز نیز دچار چنین حادثه ای نمی شد. اینجاست که تناقض اندیشه های بویل رو میشود. فارغ از منبع اصلی فیلم که همان کتاب رالستون باشد، فیلم بویل صرفا واگویه یک خاطره تلخ نیست. همین گفتمان بین مدرنیته و بدویت زمانی به اوج میرسد که بویل در پایان، تکه فیلمهایی از زندگی آرون رالستون واقعی را پس از قطع دستش نشانمان میدهد. که سرخوشانه در کنار خانواده اش است و در این میان باز به کوهنوردی میرود و زندگی سابقش را نیر ادامه میدهد. یعنی برقراری نوعی تعادل و توازن بین خواستههای رادیکال خود او؛ البته چنین نتیجهگیری ساده لوحانه ای، بعد از آن همه تنش ابتدایی، موجب سرخوردگی مخاطبان میشود. زیرا فیلم بیشتر از گذشته خود را مدیون کتاب رالستون میکند و در این میان تمامی خلاقیتهای بصری و ساختاری درون دایاجتیک آن نیز بیاهمیت جلوه داده میشود. و این را همان کسی باعث میشود که خود فیلم را ساخته است؛ دنی بویل! انگار که بینش فرمال او در ارائه محتوای اصلی متن پیش رویش قافیه را باخته باشد. گویا ایدههای او در مجموع در جهت القای این نکته بوده که محتوا و پایان کلیشهای آن؛ خیلی مهمتر از خلاقیت های فرمی درون متنی بوده است.
در جایی از فیلم پیک نیک در چمنزار ژان رنوار یکی از شخصیتها به دیگری میگوید: شاید خوشبختی در تسلیم شدن به نظم طبیعت باشد...آرون رالستون نیز در 127ساعت انگار چارهای جز این ندارد. او نجات مییابد تا دست به یک متعادل سازی بزند. البته معنای دیالوگ فیلم رنوار این نیست. فیلم رنوار بدبینانهتر است تا فیلم بویل. جاییکه رنوار از شک کردن به مناسبات طبیعت و زندگی سخن میگوید، بویل نتیجه را در سازش با همان میداند و برای همین هم هست که 127ساعت بیشتر به خاطر بازی جیمز فرانکو و خلاقیتهای رواییاش تحسین میشود تا محتوای ایدئولوژیکش. به هرحال باید فرقی میان رنوار و بویل باشد دیگر!!!
Others heard the story of rock climber Aron Ralston’s days-long ordeal, trapped by a boulder that pinned his arm, and winced. Danny Boyle saw a tale of endurance and triumph, a spiritual journey in which a young man comes to terms with the phrase — “No man is an island.”
ADVERTISEMENT
“127 Hours” is the remarkable film the director of “Slumdog Millionaire” and his “Slumdog” screenwriter (Simon Beaufoy) conjured out of that excruciating tale. It’s a tribute to Boyle’s filmic flair and the humanity he wears on his sleeve that we can recall how Ralston’s 127 hour saga ends and still be stunned, moved and thrilled by the finale.
James Franco carries this gorgeous picture, giving us a Ralston as grinning Extreme Sports cliche. He works in a mountaineering equipment shop and takes off on solo weekend trips, hurtling across buttes on his mountain bike, exulting in nature and even in the spills he takes along the way. The film’s opening minutes, with Ralston narrating his gonzo adventures on his personal camcorder, show us just how long it takes him to get to the middle of nowhere and how psyched he is to reach his fortress of solitude.
On the day of his accident, he stumbles into a couple of cute coed hikers (Kate Mara, Amber Tamblyn) and disarmingly offers to show them the Blue John Canyon that only he knows. Ralston’s open faced grin advertises a big, open heart, and Franco effortlessly conveys the guy’s innocence, and his lust for life.
The girls move on, after an adventurous side trip (videotaped) to a water hole, and not before Aron has promised to come to their party tonight. Then he dashes up a hill and out of sight. By the time he takes his big tumble, there is nobody within miles of him. He’s going to miss that party.
Boyle and Beaufoy are fascinated by the kid’s reaction to his plight. He’s self-reliant, with all sorts of things in his pack that might help. None do. But he won’t panic. He even keeps his camcorder diary up to date as he tries this and that, makes sure to hydrate and rest between attempts at self-rescue. He’s taken one calculated risk too many and he is perfectly OK with that. He bundles up, as best he can, overnight, and marvels at the way the light plays down into the crack he’s stuck in at sunrise. Here’s a guy who lives every day as if it might be his last.
But in dreams, flashbacks and hallucinations, Aron remembers the girl (Clemence Poesy) he wouldn’t commit to, the mistakes he made with his parents and others that are reflected in what has happened to him. He’s a lone wolf, living for himself. And nobody knows where he is or that he’s missing.
Boyle, Beaufoy, Franco and cinematographer Anthony Dod Mantle have created a film of breathtaking scenery, awe inspiring silences and a perilous puzzle. Is this “Into the Wild,” where only a trace of him will ever be found, or will he find a solution? And will we want to watch it? It’s a tribute to them all that this myopic Man vs. His Wild Self drama is as utterly absorbing and thrilling as it is
.:: تریلر فیلم 127Hours 2010 ::.